معنی بازیگر بنام ژاپنی

حل جدول

بازیگر بنام ژاپنی

تاماکی


بنام

نامی، مشهور، معروف

لغت نامه دهخدا

بنام

بنام. [ب َ] (ع اِ) همان بنان است که سر انگشت باشد. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب).

بنام. [ب ِ] (ص مرکب) بانام. مشهور. معروف. نامی. نامدار. نامور. نام آورد. (یادداشت مرحوم دهخدا). نامدار. مشهور. معروف. (فرهنگ شعوری):
سراپرده ٔ شاه ایران تمام
بگرد آمده پهلوانی بنام.
اسدی.
|| بافتخار. بمردی. بسربلندی:
بگویش که در جنگ مردن بنام
مرا بهتر آید ز گفتار خام.
فردوسی.
همی گفت کامروز مردن بنام
به از زنده و رومیان شادکام.
فردوسی.
|| همنام باشد که به ترکی ادآش گویند. (برهان) (آنندراج). سمی. (یادداشت مرحوم دهخدا).


ازگیل ژاپنی

ازگیل ژاپنی. [اَ ل ِ پ ُ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) رجوع به انبه ٔ ژاپنی شود.

مترادف و متضاد زبان فارسی

بنام

بلندآوازه، سرشناس، شهیر، مشهور، معروف، نام‌آور، نامدار، نامور، نامی،
(متضاد) گمنام

فارسی به عربی

بنام

یعنی


ژاپنی

یابانیون

گویش مازندرانی

بنام

بندام

فرهنگ فارسی هوشیار

بنام

مشهور، معروف، نامی، نامدار، نام آور


لوبیا ژاپنی

تلک ژاپنی

فرهنگ معین

بنام

همنام، معروف، مشهور. [خوانش: (بِ) (ص.)]

فرهنگ عمید

بنام

نامی، مشهور، معروف،
هم‌نام،

فارسی به آلمانی

بنام

Na.mlich [adverb]


ژاپنی

Japaner (m), Japanisch

معادل ابجد

بازیگر بنام ژاپنی

1396

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری